خوره ی فیلم



ویچر

 

منبع

 

 

مشخصات سریال ویچر:

سریال ویچر» یک داستان حماسی از سرنوشت و خانواده را روایت می‌ کند. گرالت از ریویا» (همان ویچر) یک شکارچی هیولای تنهاست که از طریق جهش و جادو قدرتی فراتر از انسان های عادی بدست آورده است. اما سرنوشت او را به سمت ساحره‌ ای قدرتمند (ینیفر) و شاهزاده خانمی جوان (سیری) با یک راز بسیار خطرناک می‌ کشاند، این سه باید یاد بگیرند تا با یکدیگر از این سرزمینی که هر روز خطرناک‌ تر می‌ شود عبور کنند.

نقش های اصلی فصل اول ویچر / گرالت، ینفر، سیری

  • ژانر: درام, فانتزی, ماجراجویی, اکشن

  • امتیاز IMDb از 10: 8.5

  • امتیاز ویکی ویچر از 10: 8

  • زمان هر قسمت: یک ساعت

  • سرویس استریم: نت‌فلیکس

  • رده سنی : TV-MA – تماشای این فیلم به افراد زیر 17 سال توصیه نمی شود.

  • جزو 250 سریال برتر IMDb با رتبه 143

 

نکات مثبت

بازیگران موسیقی فضاسازی و لوکیشن‌ها سکانس‌های اکشن ساخت جهان و زمینه‌سازی خوب داستان برای آینده

 

نکات منفی

سرعت بالای روایت داستان ناقص بودن اقتباس برخی داستان‌های کوتاه مشکلات و ضعف‌هایی در فیلم‌برداری و جلوه‌های ویژه

 

ایده سریال ویچر از کجا آمده؟

ویچر (انگلیسی: The Witcher) یک مجموعه تلویزیونی در ژانر درام-فانتزی می‌باشد که توسط لورن اشمیت هیسریچ برای شبکه نت‌فلیکس ساخته شده‌است. این سریال برگرفته از مجموعه رمانی به همین نام، اثر آندژی ساپکوفسکی نویسنده لهستانی می‌باشد. فصل نخست این مجموعه در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۹، و به تعداد ۸ قسمت در نت‌فلیکس به نمایش درآمد.

 

اطلاعات بیشتر درمورد کتاب ویچر:

ویچر (لهستانی: Wiedźmin) عنوان مجموعه‌ای در ژانر خیال‌پردازی از نویسنده لهستانی آندری ساپکوفسکی است. شخصیت اصلی این مجموعه از داستان‌ها گرالت ریویایی در نقش یک شکارچی (از دید عوام جادوگر) دارای توانایی فرا طبیعی است که با کمک تمرین‌ها و فعالیت‌های بدنی مخصوص، توانایی مبارزه و از میان برداشتن موجودات مرگبار اهریمنی و پلید را به دست آورده است. او همچنین با نام گرگ سفید و قصاب بلاویکن (نام یک اقلیم تسخیر شده توسط هیولاها) شناخته می‌شود. او با سفر به نقاط مختلف اقلیم، به شکار هیولاهایی می‌پردازد که مردمان سرزمین را آزار می دهند. از این مجموعه تاکنون سریال‌های تلویزیونی، بازی‌های ویدیویی و یک سری رمان مصور اقتباس گردیده. مجموعه کامل این سری با عنوان ویچر یا همان شکارچی هیولا شناخته می‌شود. مجموعهٔ کامل این کتاب‌ها به زبان‌های مختلف و از جمله انگلیسی نیز ترجمه گردیده.

ساپکوفسکی، زبان فراساخته‌ای برای مجموعه ایجاد کرد که بر پایهٔ زبان الف‌ها است. کتاب بر اساس فرهنگ فولکلور و کالت لهستان، جمهوری چک، مجارستان، اسلواکی، اوکراین، رومانی، روسیه، صربستان، بلغارستان و سایر کشورهای اروپای مرکزی و شرقی شکل گرفته.

اقتباس‌ها

در سال ۲۰۱۷، یک مجموعهٔ مشابه و اسپین آف (مشتق) از ویچر، در ۱۱ داستان کوتاه از ۱۱ نویسنده انتخاب گردید که از منتخبین رقابت در مجلهٔ فانتاستیکا بودند و این آثار توسط سوپر نووا منتشر گردید. در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۳ نیز دارک هورس کمیکز اعلام کرد که با همکاری سی‌دی پروجکت و بر اساس سری بازی‌های ویدیویی ویچر، مجموعه کمیکی منتشر نموده است. نخستین سری این مجموعه کمیک‌ها به نام ویچر، خانهٔ شیشه‌ای می‌باشد که طرح جلد آن توسط مایک میگنولا طراحی گردیده و در تاریخ ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴ به چاپ رسید. دومین سری نیز به نام ویچر، بچهٔ روباه در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۱۵ منتشر گردید و در نهایت، سومین سری نیز با نام ویچر، نفرین کلاغ‌ها، در تاریخ ۲۱ ژوئن ۲۰۱۷ چاپ گردید. همچنین مجموعه تلویزیونی ویچر با اقتباس از کتاب درحال پخش از شبکه سرویس استریم نتفلیکس است که فصل اول آن پخش شده و برای فصل دوم تمدید شده است.

 

بازیگران و شخصیت‌ها

نام بازیگران اصلی فصل اول سریال حماسی و فانتزی ویچر :

* هنری کویل در نقش گرالت از ریویا، یک شکارچی هیولا که به عنوان ویچر» شناخته می‌شود

* آنیا چالاترا در نقش یِنیفر از ونگربرگ، جادوگر و عضو انجمن برادری جادوگران

* فریا آلن در نقش سیریلا / سیری، شاهزاده سینترا که دارای قدرت جادویی است

* جوئی بیتی در نقش جس، شاعر و آوازخوان مسافر

* می‌آنا بورینگ در نقش تیسِیا د وریس، استاد اعظم آرتوزا، آکادمی برای آموزش جادوگران

* رویس پیرسون در نقش ایسترد، جادوگری که با ینیفر دوست بود

* ایمون فرن در نقش کاهیر، یک افسر نظامی نیلفگاردی

* میمی اندوینی در نقش فرینجیلا ویگو، جادوگری که در کنار ینیفر تمرین کرده‌است

* آدام لوی در نقش ماوسک، دروئید دیوان سینترا

* ویلسون رجوو-پوجاله در نقش دارا،پسری از نژاد الف ها

* آنا شافر در نقش تریس مریگولد، جادوگری که به عنوان مأمور در دربار پادشاهی تمریا فعالیت می‌کند

* ماهش جادو در نقش ویلگه‌فورتز، یک جادوگر

خطر اسپویل

 

در فصل اول سریال ویچر چه گذشت؟

 

بزرگ‌ترین مشکل سریال ویچر در فصل اول نه داستانش است, نه جلوه‌های ویژه یا چیزهای دیگر, بزرگ‌ترین مشکل ویچر انتظارات بسیار زیاد و متفاوت بینندگان از آن است.

از خود طرفداران مجموعه‌ی ویچر گرفته که سه دسته هستند (کتاب‌ها, بازی‌ها و سریال) و هر کدام نکات مثبت و منفی متفاوتی در سریال می‌بینند تا بینندگانی که به دنبال بازی تاج و تخت دیگری هستند و درک درستی از ویچر ندارند.

از طرفی دیگر اما بینندگان عادی که چندان با ویچر آشنا نیستند و بدون داشتن انتظار خاصی شروع به تماشای سریال می‌کنند از آن لذت زیادی می‌برند و آمار به خوبی نشان می‌دهد که نظر اکثر آن‌ها نسبت به سریال ویچر مثبت است.

داستان

نت‌فلیکس می‌خواهد تمامی بینندگان از دسته‌های مختلف که بالا به آن‌ها اشاره شد از دیدن ویچر لذت ببرند, به همین دلیل داستان سریال به‌گونه‌ای نوشته شده تا تمامی بینندگان را راضی نگه دارد اما متاسفانه چندان در این زمینه موفق نیست.

هشت ساعت برای اقتباس کردن دو کتاب ویچر زمان بسیار کمی است, اما در نیمی از این هشت ساعت نیز تمرکز نویسندگان سریال به جای اینکه بر روی داستان‌های کوتاه باشد بر روی چیزهای دیگر و جدید است.

در حالت عادی این کار نویسندگان و توجه آن‌ها به داستان خود سریال ایرادی ندارد, اما این موضوع در فصل اول سریال ویچر به یک مشکل تبدیل شده و به داستان ضربه زده است.

به عنوان مثال داستان شرارت کمتر که اهمیت بسیار زیادی در این فصل دارد, زمان کمی برای نشان دادن و تاثیرگذاری خودش دارد, داستان لبه‌ی جهان نیز در قسمت دوم دقیقا همین مشکل را دارد و بسیار ناقص اقتباس شده است به شکلی که اکثر طرفداران ترجیح می‌دادند این داستان به کل در سریال اقتباس نشود.

نویسندگان می‌توانستند با حذف کردن داستان لبه‌ی جهان و اضافه کردن زمانش به داستان شرارت کمتر به جای دو اقتباس معمولی یک اقتباس خیلی خوب بنویسند و راهی دیگر برای معرفی شخصیت یس پیدا کنند.

کم بودن زمان کار نویسندگان را دشوار کرده اما آن‌ها نیز هیچ کمکی به خودشان نکرده‌اند و همین باعث بالا رفتن بیش از حد سرعت روایت داستان شده است.

اما داستان فصل اول نکات مثبتی نیز دارد و نویسندگان در برخی زمینه‌ها مانند متصل کردن داستان‌های کوتاه به یکدیگر بسیار خوب کار کرده‌اند.

طرفداران مجموعه کتاب‌های ویچر از ابتدا می‌دانستند که نویسندگان برای نوشتن داستان فصل اول و متصل کردن داستان‌های کوتاه به یکدیگر وظیفه‌ی بسیار سختی دارند, اما آن‌ها احتمالا به بهترین شکل ممکن و با حرکتی شجاعانه که نمونه‌اش را در کمتر فیلم و سریالی دیده‌ایم این کار را انجام دادند.

خط زمانی متفاوت قسمت‌ها و برخی سکانس‌ها ابدا یکی از ایرادات داستان فصل اول نیست و اتفاقا یکی از نکاتی است که کمک زیادی به جذاب کردن داستان کرده و ارزش تکرار و دیدن دوباره‌ی فصل اول را افزایش داده است.

حرکت شجاعانه‌ی دیگر نویسندگان نیز این بوده که در این زمینه به هیچ عنوان بیننده را راهنمایی نمی‌کنند و انتظار دارند تا خود او با پیش‌روی در داستان و تمام کردن فصل اول به این موضوع فکر کرده و تکه‌های پازل را در کنار یکدیگر قرار دهد.

فیلم‌برداری و جلوه‌های ویژه

به دلیل حضور کارگردان‌, فیلم‌بردار و تیم‌‌های جلوه‌ ویژه‌ سرشناسی که در تیم تولید سریال ویچر حضور داشتند, انتظارات از ویچر در این زمینه نسبتا بالا بود, اما آن‌ها نیز عملکرد چندان خوبی ندارند و در حد انتظارات ظاهر نشده‌اند.

در میان کارگردان‌ها تنها الکس گارسیا لوپز و مارک جابست که قسمت‌های 3, 4 و 8 را کارگردانی کرده‌اند نمره‌ی قبولی می‌گیرند و عملکرد خوبی داشته‌اند.

در دیگر قسمت‌ها شاهد مشکلاتی هستیم به خصوص در زمینه‌ی فیلم‌برداری و تدوین که چندان بزرگ نیستند اما وجود چنین مشکلاتی حتی به صورت جزئی در سریالی مانند ویچر که هدفش تبدیل شدن به محبوب‌ترین سریال دنیاست قابل قبول نیست.

تیم جلوه‌های ویژه اما بدترین عملکرد را در این بخش دارند, عملکرد آن‌ها در طول سریال کاملا سینوسی است, برای درک این موضوع سکانس آغازین سریال را با سکانس‌های نبرد سادن در قسمت هشتم مقایسه کنید.

جلوه‌های ویژه در سریال ویچر نقش بسیار مهمی دارد و عملکرد ضعیف آن‌ها متاسفانه ضربه‌ی بدی به سریال زده است.

از وجود مشکلات جزئی در سکانس‌های بزرگ و پیچیده می‌توان چشم‌پوشی کرد, اما از تار بودن برگ درختان در یک سکانس ساده نمی‌توان چشم‌پوشی کرد و اصلا قابل قبول نیست, نت‌فلیکس باید حتما در فصل‌های آینده این مشکل را برطرف کند.

بازیگران

یکی از نقاط قوت و امیدوارکننده‌ی سریال ویچر بازیگران آن هستند که اکثر آن‌ها عملکرد بسیار خوبی دارند, به خصوص بازیگران اصلی‌اش.

هنری کویل به عنوان گرالت عملکرد فوق‌العاده‌ و بی‌نقصی دارد, او کاملا به گرالت زندگی بخشیده است به حدی که آندری ساپکوفسکی پس از تماشای سریال او را تحسین کرده و عنوان کرد گرالت همیشه با چهره‌ی هنری شناخته خواهد شد.

آنیا چالوترا به عنوان ینفر نیز نشان داد که تعریف‌های سازندگان و دیگر بازیگران سریال از او بی‌دلیل نبوده, او نیز عملکرد بسیار خوبی داشته و ینفر را تبدیل به یکی از شخصیت‌های محبوب بینندگان سریال ویچر کرده است.

در آخر نیز فریا الن به عنوان سیری, عملکرد او هنوز در سطح هنری و آنیا نیست اما در سکانس‌هایی شاهد استعداد بالای او بودیم, استعدادی که می‌تواند در آینده و با آغاز ماجراجویی‌های سیری در سریال شکوفا شود.

از عملکرد غافلگیرکننده و بسیار خوب جوئی بتی در نقش یس نیز نمی‌توان به سادگی گذشت.

موسیقی

یکی از نقاط قوت دیگر سریال ویچر موسیقی‌های آن هستند, سونیا بلوسووا و جیونا استینلی عملکرد بسیار خوبی داشته‌اند و قطعه‌هایی را خلق کردند که برای همیشه در ذهن بینندگان سریال ویچر باقی خواهند ماند.

همکاری آن‌ها با جوئی بتی نیز موفقیت‌آمیز بوده و منجر به خلق شدن قطعه‌هایی زیبا مانند سکه‌ای برای ویچرت بنداز» شده که واکنش بینندگان نسبت به آن بسیار خوب بوده است.

و در آخر :

فصل اول سریال ویچر شاید نتواند برخی از طرفداران این مجموعه‌ که انتظارات بسیار بالایی از آن دارند را راضی کند, اما بدون شک سریالی است که ارزش دیدن دارد و تماشای آن به همه به خصوص طرفداران سبک فانتزی پیشنهاد می‌شود.

نت‌فلیکس با ورود بزرگش به سبک فانتزی توانسته سریالی زیبا و خاص خلق کند که مانندش را تا به امروز در تلویزیون ندیده‌ بودیم, سریالی که بی‌نقص نیست اما در ابتدای راه خودش قرار دارد و در صورت رفع شدن مشکلاتش می‌توان آینده‌ی بسیار خوبی برایش متصور شد.

 

نقد فصل اول سریال The Witcher - ویچر

سریال ویچر نتفلیکس در نخستین فصل خود نشان می‌دهد که اثری فعلا رنج‌برده از برخی کمبودها و در عین حال یک محصول تلویزیونی پتانسیل‌دار و لایق تماشا شدن توسط هر فرد علاقه‌مند به فانتزی‌های اغراق‌آمیز بزرگ‌سالانه است.

 

تاریخچه‌ی سری بازی‌های The Witcher

آثار اقتباسی خلق‌شده بر پایه‌ی بهره‌برداری از مجموعه‌های داستانی محبوب و شناخته‌شده طی سال‌های طولانی را به جرئت می‌توان از نظر زیر ذره‌بین رفتن توسط بینندگان و حتی گاهی هم منتقدان، محصولاتی ترسناک برای سازندگان آن‌ها دانست. محصولاتی که امکان ندارد که یکی از آن‌ها تک‌تک علاقه‌مندان به آثار مرجع اصلی را راضی کند و همیشه فارغ از سطح کیفی خود به‌عنوان داستان‌گوهای جدید، با ذره‌بین‌هایی شاید فرعی همچون سنجش میزان وفاداری‌شان به کتاب، کامیک یا حتی فیلم اصلی هم مورد بررسی‌های جدی قرار می‌گیرند.

این وسط اما سریال The Witcher، تازه‌ترین محصول بزرگ نتفلیکس از همان روز اعلام خبر ساخت از این نظر در وضعیتی به مراتب استرس‌زاتر برای سازندگانش نیز قرار داشت؛ چرا که در دنیای امروز نه‌تنها داستان‌های کوتاه و بلند اصلی و فرعی ویچر» به قلم آندری ساپکوفسکی ۷۱ساله گروه طرفداران بزرگ و خاص خود را دارند، بلکه شرکت سی دی پراجکت رد هم در چندین و چند سال اخیر با چندگانه‌ی The Witcher تعداد پرشماری از مخاطبان دنیای هنر هشتم را در این جهان فانتزی غرق کرده است. ماجرا هم در جایی به اوج پیچیدگی خود می‌رسد که به یاد می‌آوریم که بازی The Witcher، بازی The Witcher 2: Assassins of Kings و The Witcher 3: Wild Hunt و بازی‌های فرعی دیگر منتشرشده از این مجموعه توسط CD Projekt هم نه‌تنها سرتاسرِ قصه‌های روایت‌شده توسط ساپکوفسکی را پوشش نمی‌دهند، بلکه در بسیاری بخش‌ها حاصل خلاقیت تیم نویسندگی جداگانه‌ای هستند که اعضای آن بعضا ابایی هم از ایجاد تغییرات گوناگون در ماجراهای رخ‌داده برای شخصیت‌های مختلف این جهان عظیم نداشته‌اند. پس ویچر» در حالی پخش خود به‌عنوان یک سریال تلویزیونی را آغاز کرد که فارغ از مواجهه با دو گروه بسیار بزرگ از طرفداران اثر مرجع و یک اقتباس مثال‌زدنی انجام‌شده از روی آن در مدیومی متفاوت، خواه یا ناخواه باید بپذیرد که خود اعضای آن دو گروهِ علاقه‌مند به دنیا و شخصیت‌هایش هم در بسیاری موارد نظراتی متفاوت با یکدیگر دارند. پس فارغ از غیرممکن بودن ذاتی مأموریت خلق یک اثر اقتباسی عالی که تک‌تک طرفداران محصول مرجع را راضی می‌کند، این‌جا باتوجه‌به شرایط پیش‌آمده The Witcher از نتفلیکس از یک نظر با شرایطی حتی ترسناک‌تر از اکثر آثار اقتباسی دیگر مواجه می‌شود. به‌گونه‌ای که شاید تنها راه رستگاری سریال در چنین وضعیتی احترام به تمام آثار تحسین‌شده‌ی پیشین با محوریت دنیای ویچر»، قرار دادن ارجاعاتی مناسب به هر دوی آن‌ها در بسیاری از بخش‌های داستان‌گویی خود و صد البته حرکت در جاده‌ای منحصر‌به‌فرد و احتمالا از بسیاری جهات متفاوت با هر دوی آن‌ها باشد؛ راهی که اگر راستش را بخواهید، سازندگان ویچر» خوش‌بختانه فعلا با فصل اول با موفقیت نسبی حرکت رو به جلو در آن را آغاز کرده‌اند.

هنری کویل

ویچرویچرسریال The Witcherسریال ویچر

بااین‌حال نمی‌توان انکار کرد که لورن اشمیت هیسریش در مقام شورانر و سازنده‌ی اصلی سریال ویچر»، با درک تفاوت‌های عظیم حاضر بین داستان‌گویی موفقیت‌آمیز در یک سریال نسبت به چند بازی جهان‌بازِ چند ده‌ساعته، محصول خود را متمرکز روی آثار اصلی یعنی داستان‌های کوتاه و بلند نوشته‌شده توسط ساپکوفسکی پیش می‌برد. داستان‌هایی که باتوجه‌به عمر طولانی بسیاری از شخصیت‌های اصلی مجموعه به دلایل جادویی متفاوت بعضا فواصل زمانی بزرگی بین آن‌ها دیده می‌شود و تلاش سریال برای پوشش حداکثری و هدفمند محتواهای‌شان همزمان نخستین نقطه‌ی ضعف و اولین نقطه‌ی قوت فصل اول اثر را خلق کرده است.

فصل اول سریال The Witcher در داستان‌گویی شیوه‌ای جسورانه و دشوار را دنبال می‌کند؛ هم چالش‌برانگیز برای نویسندگان و هم چالش‌برانگیز برای مخاطب

ویچر» که بار معنایی هرکدام از داستان‌های کوتاه و بلند مرجع را درک کرده است و مشخصا می‌داند هرکدام از آن‌ها چه نقش مهمی در پروسه‌ی پیشرفت شخصیت‌پردازی برخی کاراکترها ایفا می‌کنند، به خودش جرئت ترکیب کردن بسیاری از آن‌ها با یکدیگر را می‌دهد. به‌گونه‌ای که در همین فصل اول اثر مخاطب با چند خط داستانی که بعضا زمان وقوع آن‌ها چندین و چند سال با یکدیگر اختلاف دارد، سر و کار پیدا می‌کند. این وسط سبک تدوین اثر هم ابدا به‌گونه‌ای نیست که با بخشیدن اطلاعات اضافی و راهنمایی‌های شاید آسان‌کننده به مخاطب مثل نوشته‌هایی روی تصویر که تاریخ وقوع هر داستان را مشخص می‌کنند، قصد راحت کردن کار او را داشته باشد. نتیجه هم می‌شود آن که در طول اثر حتی گاهی با سکانس‌هایی مواجه شویم که طی آن‌ها دو اتفاق مهم و مرتبط با شخصیت‌های متفاوت که از نظر زمانی نیز فاصله‌ای بسیار بسیار طولانی با یکدیگر دارند، مدام به یکدیگر کات می‌خورند تا اثر به زیبایی به وجود یک وضعیت روحی یکسان در وجود دو شخصیت اشاره داشته باشد.

سریال برای راهنمایی درست مخاطب و رساندن او به درک خطوط زمانی متنوع و گره‌خورده به داستان اصلی خود و همراه شدن وی با قصه برنامه‌های خوبی دارد و طی بعضی اپیزودها با وصل کردن چند قصه به یکدیگر حس‌وحال مواجهه با یک پیچش داستانی جذاب را به تماشاگر می‌بخشد. این جنس از داستان‌گویی جسورانه همان‌قدر که برای سازندگان چالش‌برانگیز است و ذاتا انرژی زیادی از گروه نویسندگان می‌برد، تماشاگر را نیز به چالش می‌کشد. طوری که به هیچ عنوان نتوانیم بدون توجه کامل و تلاش برای توجه به جزئیات و درک اکثر دیالوگ‌ها و تصویرسازی‌ها، داستان را همان‌قدر که عالی بیان می‌شود، درک کنیم و شخصا هم عقیده ندارم که چالش‌برانگیزی روایت برای بیننده موردی باشد که حتی یک لحظه بتوانیم آن را یک نکته‌ی منفی به شمار بیاوریم. تازه نباید فراموش کرد که همین روایتِ همزمان گنگ و واضح، اصلی‌ترین موردی است که به مخاطب بهانه‌ی لازم برای بازبینی فصل اول را نیز می‌بخشد و کاری می‌کند که وقتی از برخی جزئیات سردرآوردید، تازه بتوانید در دور/دورهای بعدی، داستان را با دقت و توجه به برخی زوایای دیگر آن دنبال کنید. این موضوع از دو جهت به‌شدت در طولانی‌مدت به نفع سریالی همچون ویچر» تمام خواهد شد؛ اول اینکه باعث می‌شود در فاصله‌ی نسبتا بلند حاضر بین فصل اول و دوم که در سال ۲۰۲۱ میلادی به دست طرفداران می‌رسد، بیننده بتواند با دلیلِ منطقی و درست به سریال بازگردد و آن‌قدرها از آن فاصله نگیرد و دوم هم اینکه چند بار تماشا شدن این فصل توسط وی به احتمال زیاد تاثیری مثبت روی احساس او نسبت به فصل‌های بعدی دارد. چرا؟ چون فصل اول ویچر»، شخصیت‌ها، برخی خطوط داستانی، افسانه‌ها، قوانین و در کل مواردی بسیار کلی از جهانش را معرفی می‌کند.

به بیان بهتر اگر ما فصل مورد بحث را با همه‌ی جزئیاتش درک کنیم، قطعا در ادامه هم شانس بیشتری برای دنبال کردن درست قصه‌های سریال و غرق شدن درون این جهان داریم. پس چه نقطه‌ی قوتی مهم‌تر از آن که باتوجه‌به فرم روایت قصه‌ی سریال شانس بازبینی شدن این فصل توسط تماشاگر افزایش پیدا کند تا به همین شکل شانس سازندگان نیز برای مواجهه با تماشاگری به‌شدت آشنا با جهان ویچر» هنگام پخش فصول بعدی زیاد شده باشد؟

بااین‌حال، همان‌گونه که گفتم متاسفانه اهمیت داده‌شده به پوشش حداکثری داستان‌های ممکن و عدم استفاده از یک خط داستانی مستقیم و بهره‌برداری از فلش‌بک‌های متعدد، پدیدآورنده‌ی یکی از نقاط ضعف انکارپذیر فصل اول ویچر» هم به حساب می‌آید. ایرادی نه‌چندان بزرگ اما اثرگذار که طی سال‌های اخیر محصولات اقتباسی قابل توجهی با آن مواجه بوده‌اند.

هنری کویل

مشکل مورد اشاره چیزی نیست جز وجود یک تضاد در برنامه‌ای که سازندگان برای اقتباس از روی منبع انتخاب کرده‌اند. کمتر نویسنده‌ای معتقد است که اثر اقتباسی باید کاملا وفادار به کتاب‌های مرجع باشد و هیچ‌کس هم نمی‌تواند خلق شدن بسیاری از بهترین آثار اقتباسی تاریخ سینما و تلویزیون تا به امروز با پشت پا زدن به برخی از داشته‌ها و جزئیات منابع خود را انکار کند. اما وقتی سازندگان مدل داستان‌گویی و الهام گرفتن از اثر مورد اقتباس قرارگرفته را تعیین می‌کنند، نمی‌توانند در بنیان آن تضادی را قرار بدهند که عملا رفتار آن‌ها در قبال آن را نه‌چندان قابل توجیه جلوه می‌دهد.

ویچر» گاهی در حالی با ایجاد برخی تغییرات در داستان نسبت به کتاب‌های منبع از اقتباس ایده‌آل مد نظر طرفدارهای سخت‌گیر آن نوشته‌ها فاصله می‌گیرد که باتوجه‌به مدل روایت نسبتا پیچیده‌ی نخستین فصل خود طی بعضی سکانس‌ها صرفا می‌تواند آن‌ها را به‌عنوان اصلی‌ترین تماشاگرهایش بشناسد

ماجرا از این قرار است که سریال ویچر» در عین اینکه یک اقتباس صد در صد وفادار به منبع خود نیست، با این سبک از روایت عملا بیشترین درک ممکن از داستان را تحویل طرفدارانی می‌دهد که از قبل به خوبی با کتاب‌ها آشنا بوده‌اند. در حقیقت از آن‌جایی که سریال پرشده از روایت داستان‌هایی فاصله‌دار از یکدیگر است و همزمان ظاهر یک داستان ثابت و مشخص را به خود می‌گیرد، بیشتر از هر کس دیگری آن دسته از مخاطبانی درکش می‌کنند و موقع تماشایش از نویسندگان سریال عقب نمی‌مانند که کتاب‌های ساپکوفسکی را خوانده باشند؛ آن‌ها از سریال عقب نمی‌افتند چون داستان را با جزئیاتش می‌شناسند و چند تغییر هم نمی‌تواند فاصله‌ی ذهنی این افراد با قصه را انقدرها افزایش دهد.

سریال The Witcher

آثار برتر در هر مدیوم همواره وقتی کاملا موفق هستند که اصلی‌ترین گروه مخاطبان خود را راضی نگه دارند و ویچر» هم با مدل سخت انتخاب‌کرده برای داستان‌گویی نشان می‌دهد که همین طرفداران پروپا قرص را حداقل در فصل اول به‌عنوان اعضای گروه شماره‌ی یک بینندگان می‌شناسد. پس در این شرایط تغییر داستان‌های بیرون کشیده‌شده از منبع در برخی جزئیات کلیدی و جذاب برای این افراد، به‌نوعی حکم آزار دادن گروه شماره‌ی یک تماشاگرها را دارد و کاری می‌کند که محصول نتفلیکس گاهی بی‌برنامه و شکل‌نگرفته براساس حساب‌وکتاب‌های معنی‌دار به نظر برسد.

فصل اول ویچر» در برخی لحظات عجول به نظر می‌رسد و در برخی لحظات غنای داستانی و شکل گرفتن خود بر پایه‌ی چندین و چند داستان جذب‌کننده و شنیدنی را به رخ می‌کشد

البته ریشه‌ی شکل‌گیری این ایراد نه در خود روش انتخاب‌شده برای روایت داستان که در نحوه‌ی پیاده‌سازی آن خاک شده است. بسیاری از داستان‌های جای‌گرفته در فیلم‌نامه‌های هشت اپیزود فصل اول The Witcher که انصافا نام‌گذاری‌های زیبایی دارند، بناشده روی قصه‌هایی کوتاه و رویدادهایی کلیدی در دنیای اثر مرجع هستند که هرگز ساپکوفسکی باتوجه‌به مدل داستان‌گویی مد نظر خود در دنیای ادبیات نیازی به شرح و بسط آن‌ها نداشته است. این‌جا اما استفاده‌ی یک‌جا و مداوم سازندگان از این موارد باعث می‌شود که گاهی هنگام دیدن اثر، مخاطب خود را روبه‌روشده با سبکی همزمان پیچیده و پرسرعت از روایت ببیند؛ سبکی که حتی اگر بتوانیم پیچیدگی آن را بپذیریم و حتی از این جسارتش لذت ببریم، باز هم گاهی احساس می‌کنیم که صرفا رخدادمحور جلو می‌رود و همیشه روی روایت مفصل یک قصه‌ی کلیدی انقدرها وقت نمی‌گذارد. به همین خاطر هم مخاطبِ تازه‌ای که ابدا هیچ‌گونه اطلاعاتی از این دنیا ندارد و نه بازی‌ها و نه کتاب‌های ویچر» را تا قبل از دیدن سریال شناخته است، حداقل در دور اول دیدن نخستین فصل آن گاهی بیش از اندازه به چالش کشیده می‌شود و این می‌تواند لذت حاضر در دنبال کردن این فرم از داستان‌گویی را طی بعضی لحظات برای وی خسته‌کننده و حتی کمی مجازات‌کننده جلوه دهد.

ویچر که فصل نخست آن را در اصل هفت نویسنده و چهار کارگردان با مدیریت یک شورانر شناخته‌شده به خاطر سریال‌هایی همچون The West Wing و Daredevil آفریده‌اند، هرچه که باشد سریال ترسویی نیست. چرا که کاملا بار بزرگ‌سالانه‌ی خود را در همه‌ی بخش‌ها در آغوش می‌کشد و از این نظر تعارفی با مخاطب ندارد. سریال در تمامی ابعاد خود به‌جای سنجش کمیت محتوای صرفا قابل تماشا برای تماشاگر بزرگ‌سال به کیفیت آن و نقشش در داستان فکر می‌کند و در مقام مقایسه با آثار مشابه، در عین بارها و بارها استفاده از سکانس‌های خشونت‌آمیز و مواردی از این دست، کمتر ثانیه‌ای را در خود جای داده است که بتوان گفت از فلان محتوای بزرگ‌سالانه فقط برای ایجاد یک سرگرمی لحظه‌ای و سواستفاده از درجه‌ی سنی خود بهره می‌برد. اما اگر حقیقتش را بخواهید، باید گفت که شجاعت اصلی آن نه با این موارد که در نمایش فانتزی به‌شدت جادومحور و دنیای شلوغ و خیالی اثر به چشم می‌آید.

ویچر» برخلاف بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های پرخرج اقتباسی چند سال اخیر، جذابیت رسیدن به واقع‌گرایی را با خجالت کشیدن از ذات خود به‌عنوان یک قصه‌ی شکل‌گرفته بر پایه‌ی انواع‌واقسام موارد تخیلی اشتباه نمی‌گیرد و به دنیای خود افتخار می‌کند. انقدر که با تاکید و با جزئیات نقش جادو در برخی بخش‌های آن و سازوکار عجیب بعضی قسمت‌هایش را شرح می‌دهد و حتی یکی از بهترین آهنگ‌های خود را طوری خلق کرده است که می‌توان نواخته و خوانده شدن آن در خودِ خودِ دنیای اثر را باور کرد. همین هم باعث می‌شود که در عین عجیب بودن آن در بسیاری بخش‌ها و بدون جواب ماندنِ طبیعی بسیاری از پرسش‌های بیننده درباره‌ی این جهان پس از تماشای فصل اول اثر، اکثر دنبال‌کنندگان بتوانند جهان جایگزین خلق‌شده در آن را کم‌وبیش به رسمیت بشناسند؛ چهانی پرشده از موجوداتی با نژادهای متفاوت که سرنوشت و نیروهایی کنترل‌کننده و بالاتر از سطح فهم اکثر انسان‌ها نقش به‌سزایی در آن ایفا می‌کنند.

لورن اشمیت و تیم او به‌جای معرفی دقیق و پرجزئیات چند مورد از عناصر سازنده‌ی این جهان در فصل اول، طی هشت قسمت نخست اثر صرفا آن را بدون ترس از گیج شدن مخاطب به ما نشان می‌دهند. طوری که در بیان تمثیلی مخاطب احساس کند که به‌جای دریافت سه هدیه در یک شب، می‌داند که در آینده جعبه‌ای بزرگ و پرشده از چندین و چند هدیه را دریافت می‌کند و توصیفات کلی همگان از این هدیه‌ها و کاغذ کادوی پیچیده‌شده دور جعبه‌ی بزرگ هم آن‌قدر جذب‌کننده به نظر می‌آیند که او را فعلا از مشتاق برای آینده و بیشتر دانستن نگه دارند. تازه این در حالی است که سریال همان‌قدر که به برخی مکان‌های این جهان بزرگ و برخی عناصر سازنده‌ی آن صرفا اشاره‌ی اندکی کرده است، چند مورد مهم از این دنیای فانتزی را نیز در همین فصل اول با جزئیات بسیار زیاد به تصویر می‌کشد و به بیننده معرفی می‌کند؛ مواردی مثل آکادمی Aretuza که فصل اول کار خوبی در معرفی تاریخی و جغرافیایی آن انجام می‌دهد.

یکی از نکات مثبت فصل اول The Witcher آن است که بدون تعارف خیلی از بحث‌برانگیزترین عناصر سازنده‌ی اثر را به نمایش می‌گذارد تا مخاطبی که به هر علت با هرکدام از آن‌ها و مثلا با نقش سنگین جادوهایی وما توضیح‌داده‌نشده در داستان مشکل دارد، از همین ابتدا راه خود را از مسیر تماشای اثر جدا سازد

جدی گرفته شدن بار فانتزی داستان توسط این سریال کاری می‌کند که برای نمونه هر زمان که سکانسی جادومحور و لحظه‌ای ظاهرا غیر قابل توضیح از راه رسید، ویچر» به سرعت برای توضیح دقیق آن و واقع‌گرایانه و باورپذیر کردنش در نگاه مخاطب دست‌وپا نزند و عملا به او بفهماند که اگر به همراهی با این داستان علاقه دارد، باید چنین مواردی را نیز همیشه در همان نگاه اول پذیرا باشد. این تصمیم هم به سازندگان در ادامه‌ی راه شانس جواب دادن به سوالاتی بیشتر را می‌دهد و هم کاری می‌کند که سریال با جمع‌آوری مخاطبان مخالف با ذات خود در فصول آغازین، در ادامه‌ی راه و زمانی‌که نقش این جنس از داستان‌گویی‌ها در آن پررنگ‌تر هم می‌شوند با مخالفت‌های گسترده و بعضا دهشتناک آن‌ها روبه‌رو نشود. ویچر» نتفلیکس به طرز خوشحال‌کننده‌ای ماهیت خود را می‌شناسد و به هیچ عنوان هم نمی‌خواهد خود را اثری متفاوت با ذات واقعی خویش نشان بدهد.

منهای جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری اثر که بعضی اوقات کاملا قابل قبول هستند و گاهی هم انصافا عدم تناسب حاضر بین بودجه‌ی این فصل و نیاز سریال به استفاده‌ی مفصل از آن‌ها از همان فصل اول را با ضعف و کمبودهای خود به رخ می‌کشند، ویچر» تقریبا در تمام ابعاد تولیدی خارج از فیلم‌نامه، رضایت‌بخش برای بسیاری از بینندگان است. از یک طرف آلبوم موسیقی متن غنی اثر بارها و بارها به برقراری روابط احساسی درست بین مخاطب و لحظاتی ویژه در داستان کمک می‌کند و از طرف دیگر چینش سکانس‌های سریال هم غالبا به شکلی است که مخاطب را از مواجهه با تکرار مکررات خسته نکند. ویچر» چه موقع استفاده از آهنگی به‌خصوص، چه برای بهره‌برداری از نورپردازی‌هایی ویژه و حساب‌شده و چه وقتی که بخواهد با یک مدل قاب‌بندی توجه بیننده را به موردی به‌خصوص جلب کند، به یاد دارد که باید از نظر صوتی و بصری متنوع باشد و گرفتار تقلیدهای دوباره و دوباره از روی دست خود نشود. همین هم کاری می‌کند که حتی در لحظات افت ریتم داستان‌گویی اثر یا فرا رسیدن بخش‌هایی از قصه که هم‌اندازه با دیگر قسمت‌های آن جذاب به نظر نمی‌رسند، سریال با عناصر جذب‌کننده‌ی دیگر خود جلوی دور شدن مخاطب را بگیرد و وی را پای دقایقش بنشاند.

فریا آلن با نقش‌آفرینی خوب خود تمام شجاعت، ترس و حماقت حاضر در وجود دختری مثل سیری درون داستانی این‌چنین را با موفقیت به نمایش می‌گذارد

شوکه‌کننده‌ترین نقطه‌ی قوت ویچر» برای بسیاری افراد اما به احتمال عملکرد تیم بازیگری آن است. تیمی که اعضای آن عملا هرگز از سطح استاندارد پایین‌تر نمی‌روند و سه بازیگر اصلی و چند بازیگر فرعی آن هم انصافا با درک کامل پرداخت شخصیتی عالی انجام‌شده برای کاراکترشان در طول داستان، همه‌ی جوهره‌ی شخصیت‌ها را در اجرای خود نشان داده‌اند. هنری کویل نه فقط با چهره و زبان بدن که با صدای خود نیز در هر لحظه گرالت ریویایی را به تصویر می‌کشد. اجرای صوتی وی در این نقش انقدر عالی است که تکه‌کلام‌ها، مدل گفتار و سبک رفتاری گرگ سفید را هم به سرعت برای مخاطب دوست‌داشتنی و قابل‌توجه می‌کند. در همین حین فریا آلن تمام شجاعت، ترس و حماقت حاضر در وجود دختری مثل سیری را همزمان نشان‌مان می‌دهد، جودی می نقش زنی افسارگسیخته، خاکستری و لایق احترام را بسیار خوب بازی می‌کند و بازیگرانی مثل اما اپلتون و می‌آنا بورینگ هم از زمان‌های حداقلی برای ماندگار کردن شخصیت‌هایی همچون رنفری و تسایا در ذهن مخاطب بهره‌ی زیادی می‌برند. در این بین با فراموش کردن آنا شافر در نقش تریس مری‌گُلد یعنی تنها عضو از تیم بازیگری اثر که فعلا نه خودش و نه شخصیتی که اجرا می‌کند نتوانسته‌اند در حد و اندازه‌ی انتظارات اکثر بینندگان به چشم بیایند، به آنیا چالوترا می‌رسیم؛ بازیگر ۲۳ ساله‌ای که با دنبال کردن دقیق خط شخصیت‌پردازی ینیفر از ونگربرگ در سریال که او را به جادوگری قابل هم‌ذات‌پنداری و پرشده از خوبی‌ها و بدی‌های متضاد تبدیل می‌کند، پرتره‌ای قابل قبول از این کاراکتر را به نمایش می‌گذارد. تازه این افراد فقط شخصا اجراهایی مناسب را تقدیم تماشاگرها نمی‌کنند و اصلا یکی از نکات مثبت فصل نخست سریال شیمی و رابطه‌ی قابل باوری است که طی سکانس‌های متعدد بین چند نفر از آن‌ها برقرار می‌شود.

سریال The Witcherهنری کویلسریال The Witcherسریال The Witcher

حضور هنری کویل در متن همه‌ی سکانس‌های گرالت در سریال و عدم استفاده‌ی او از بازیگر بدل کمک زیادی به حفظ جذابیت و کشش اکشن‌های ویچر» کرده است

ویچر» سریالی است که نه تقریبا در هیچ دقیقه‌ای می‌شود رنج بردن آن از چند ایراد را انکار کرد و نه در اکثر ثانیه‌های نخستین فصل آن می‌شود این حقیقت را از یاد برد که برای موفقیت حقیقی به بهتر شدن از بسیاری جهات در فصل دوم احتیاج دارد. اما همزمان هم نمی‌توان نکات مثبت آن و جذابیتی را که به‌عنوان یک فانتزی بزرگ‌سالانه و اغراق‌آمیز دارد، انکار کرد. همزمان نمی‌توان از یاد برد که اکثر سکانس‌های اکشن آن چه‌قدر خوش‌جلوه هستند و با فیلم‌برداری از زاویای درست و کات زدن به موقع چه‌قدر خوب مخاطب را خیره‌ی خود می‌کنند. همزمان نمی‌توان از یاد برد که عملکرد تیم بازیگری اثر که شک‌های بسیار زیادی نسبت به آن وجود داشت، در محصول چه‌قدر خوب به نظر می‌رسد و سازندگان تا چه اندازه در معرفی پایه و اساس جهان و چند مورد از شخصیت‌های اصلی داستان بلند خود با همین فصل اول موفق بوده‌اند. همه‌ی این‌ها هم وقتی بیشتر از همیشه به چشم می‌آیند که فصل اول این سریال که همه‌ی طرفداران ویچر و حتی بالاتر از آن همه‌ی دوست‌داران این جنس از داستان‌های فانتزی بزرگ‌سالانه و جریان‌یافته در سرزمین‌هایی سرتاسر جادویی باید یک بار امتحانش کنند، به پایان می‌رسد.

در آن لحظه بسیاری از افراد تازه باتوجه‌به تمایل انکارناپذیر خود به تماشای قسمت بعدیِ هنوز تولیدنشده‌ی اثر متوجه می‌شوند که ویچر» چه‌قدر در جلب توجه آن‌ها و همراه کردن‌شان با خود موفق بوده است. قطعا سریال با عدم موفقیت فعلی در ارائه‌ی مواردی همچون پیام‌های قابل‌توجه حاضر در منبع اقتباس به مخاطب و کمبودهای دیگر نام‌برده در این نوشته لیاقت زیر سؤال رفتن از برخی جهات را دارد. اما در پایان، ویچر» در همه‌ی بخش‌های دیگر نیز بسیار خوب است؛ در حد و اندازه‌ای که طی سطح بالاترین دقایق و سکانس پایانی آن به یاد صحبت‌های شاعرانه‌ی ژا با بازی جویی بیتی یا همان دندلاینِ خودمان بیافتیم و احتمالا بگوییم که به‌عنوان عضوی از سرزمین فراوانی، فصل اول ویچر» احتمالا لیاقت این را دارد که چهار سکه از پنج سکه‌ی ممکن را به سمتش بیاندازیم.

 

تمام آن‌چه که در مورد سریال تلویزیونی ویچر THE WITCHER می‌دانیم

زمستان آمده و رفته است، اما حالا ویچر» THE WITCHER در راه است. در این مطلب به بررسی تمام آن‌چه که در مورد سریال تلویزیونی ویچر» می‌دانیم خواهیم پرداخت.

در میان سریال‌هایی که بر اساس بازی‌های ویدویی ساخته شده‌اند، نتفلیکس یکی از بهترین آن‌ها، انیمیشنی به نام کسلوانیا» را پخش کرده است. این پلتفرم پخش فیلم و سریال با اکران اثر اقتباسی از ویچر» در پاییز امسال دوباره جادوی خود را به نمایش خواهد گذاشت.

سریال ویچر» نتفلیکس بیشتر بر پایه‌ی مجموعه کتاب‌های آن، نوشته‌ی آندره ساپکوفسکی، ساخته شده است تا بازی‌های آن. این موضوع از تصاویر منتشر شده از آن قابل برداشت است، که در آن‌ها بازیگر هنری کویل نقش گرالت ریویا را بازی می‌کند — و یکی از مشخصه‌های کلیدی در او کم است.

در بازی‌های ویچر»، شخصیت گرالت با دو شمشیر که به پشت خود بسته است نشان داده می‌شود — یکی برای کشتن انسان‌ها و دیگری برای هیولاها.

هنری کویل

در تمام تصاویر اولیه از فیلم، شخصیت گرالت با بازی کویل را در حالی می‌بینیم که تنها یک شمشیر بر پشت دارد. این به شمایلی از گرالت که در رمان ساپکوفسکی به تصویر کشیده می‌شود نزدیک‌تر است. ممکن است این موضوع به روایت داستان نیز تعمیم داده شود. شاید گرالت در اصل دو شمشیر داشت اما یکی را به دخترخوانده‌اش، سیری، سپرد.

تنها با نگاه به تصاویر منتشر شده می‌توان قضاوت کرد که منبع اصلی الهام بخشی به این سریال کتاب‌های دوست‌داشتنی ویچر» هستند، و نه بازی‌های ویدیویی ساخته شده درباره‌ی آن. البته این تنها حدس و گمان است! ساپکوفسکی حتی به عنوان مشاور خلاقیت در کنار سازنده‌ی این سریال لورن اشمیت هیسریخ، که تهیه‌کننده‌ی اجرایی دردویل» و آکادمی آمبرلا» در نتفلیکس بود، ایفای نقش می‌کند.

نتفلیکس این سریال را به عنوان یک داستان حماسی از سرنوشت و خانواده” توصیف کرده است. در خلاصه‌ی رسمی این سریال نوشته است:

سریال ویچر نتفلیکس

گرالت ریویا، یک شکارچی هیولای تنها، در تقلا است تا جایگاه خود را در دنیایی بیابد که در آن مردم معمولا خبیث‌تر از هیولاها هستند. اما وقتی سرنوشت او را به سمت یک جادوگر قوی، و یک پرنسس جوان با رازی خطرناک می‌برد، تقدیر این سه بر آن می‌شود که اقلیمی که هر لحظه خطرناک‌تر و خشن‌تر می‌شود را باهم طی کنند.”

جادوگری که از آن یاد شده است، ینفر است، و نقش آن‌را آنیا چالوترا بازی می‌کند. و البته که پرنسس ما سیری است و نقش او را فریا الن ایفا می‌کند. اولین تصاویر از چالوترا و الن در نقش‌هایشان در سریال ویچر» مورد استقبال و تایید گسترده از طرف هواداران قرار گرفته است، با وجودی‌که ظاهر کویل در نقش گرالت با انتقاد و مخالفت روبرو شده است.

گذشته از موضوع شمشیر، برخی با ظاهر کلی کویل مشکل دارند، از جمله کلاه‌گیسش. در حالی‌که گرالت موهای بافته‌شده‌ی بلند و سفید دارد، برخی از کاربران توییتر اشاره کرده‌اند که موهای او باعث شده بسیار شبیه لگولاس در ارباب حلقه‌ها»، لوسیوس مالفوی در هری پاتر»، و مخصوصا ریدن در فیلم‌های مورتال کامبت» شود.

آنیا چالوترا

چرا موهای کویل همیشه این‌قدر باعث سردرگمی و جنجال می‌شود؟ بر خلاف کاربرانی که کویل را به تمسخر می‌گیرند، بسیاری همچنان معتقدند او فیزیک و طیف نقش‌آفرینی مورد نیاز برای بازی در این نقش را دارد. شاید همه‌ی ما باید عادت کنیم که سوپرمن را در یک صحنه‌ی فانتزی ببینیم.

کلاه‌گیس کویل تنها عاملی نیست که باعث جنجال در اینترنت شده است. زره نیلفگاردیان مورد چالش‌برانگیز دیگر است. طراحی این زره مورد استقبال کاربران در یوتیوب و رست‌ارا قرار نگرفته است، و نظراتی مانند لباس هاکی”، و لباس آدم فضایی” در مورد آن داده‌اند. در حالی‌که مشخصا به زره نیلفگاردیان در بازی پرداخته نمی‌شود ، ممکن است زرهی که در تصاویر لو رفته دیده‌ایم در مراحل پست پروداکشن دست‌خوش تغییر شود. در هر صورت حداقل زره گرالت در پوستر این سریال خیلی خوب به نظر می‌رسد.

بر خلاف این جنجال‌های جزئی، ویچر» یکی از پرطرف‌دارترین سریال‌های سال ۲۰۱۹، و همچنین یکی از پرآوازه‌ترین ماجراجویی‌های نتفلیکس تا به حال است.

فریا الن سریال ویچر

بر کسی پوشیده نیست که این سرویس پخش آنلاین تمام قد پشت این سریال ایستاده است — و امیدوار است این سریال به پدیده‌ی بعدی در فانتزی فرهنگ عامه تبدیل شود.

مردم از همین حالا این سریال را پاسخ نتفلیکس به بازی تاج و تخت» می‌دانند که فصل آخر خود را در ماه می امسال به پایان رساند. ویچر» هم مانند بازی تاج و تخت» می خواهد مخاطب را به مکان‌هایی شگفت‌انگیز و عجیب ببرد، از جمله مجارستان که تولید این سریال در ماه اکتبر سال ۲۰۱۸ در آن‌جا کلید خورد. چند ماه بعد تولید به جزایر قناری اسپانیا رسید و به سمت گرن کاناریا، لا پالما، و لا گومرا پیش رفت.

با توجه به زمان، پول و مسافرتی که بر روی ویچر» سرمایه‌گذاری شده است، انتظار یک سریال شاهکار را داریم. البته انتظار بلند بالایی از فصل اول نداشته باشید، چون تنها هشت قسمت است. در واقع در ابتدا قرار بود با اقتباس از کتاب ساپکوفسکی یک فیلم ساخته شود، تا این‌که کی لوییجینبیل، معاون آثار بین‌المللی نتفلیکس، پیشنهاد سریال را مطرح کرد.

ویچر

لوییجینبیل گفت:

چگونه می‌توانیم هشت رمان را در یک فیلم خلاصه کنیم؟ داستان‌های زیادی در اختیار داریم. پس از مذاکرات متعدد با تهیه‌کننده، او در مورد تبدیل داستان‌ها به یک سریال بلند اشتیاق نشان داد، و تصمیم بر این شد که این اثر تبدیل به یک سریال شود.”

در حالی‌که در فصل اول تنها هشت قسمت برای تماشا داریم، گفته می‌شود که نتفلیکس در صورتی که استقبال از این فصل ویچر» قابل توجه باشد، آمادگی ساختن فصل‌های بعدی را هم دارد. هرچه که برای ما در چنته داشته باشند، پس از سریال هکسر» هر کاری بکنند پیشرفت محسوب می‌شود.

این مطلب برگرفته از نوشته‌ی نیک اسپیک در وب‌سایت واچ‌موجو است.

 

چه انتظاراتی از داستان فصل دوم سریال ویچر داشته باشیم؟

با شکست خوردن نیلفگارد در نبرد سادن و به هم پیوستن گرالت و سیری می‌توان گفت پرونده‌ی داستان‌های کوتاه بسته شد و در فصل دوم وارد رمان خون الف‌ها خواهیم شد, رمانی که تمرکزش بر روی رابطه‌ی شخصیت‌ها و ت در کانتیننت است.

1 کر مورهن

2 ساحره‌ها

3 ت

4 برخواستن غیرانسان‌ها

5 دیو و دلبر

6 معبد ملیتل

کر مورهن

پس از پایان داستان چیزی بیشتر و پیدا کردن سیری, گرالت و او با یکدیگر به سمت کر مورهن حرکت می‌کنند, قلعه‌ی مکتب گرگ که انتظار می‌رود در آن با وزمیر, اِسکل, لمبرت و شاید کوئن آشنا شویم.

در کر مورهن تمرکز بر روی سه شخصیت خواهد بود, وزمیر, گرالت و سیری.

رابطه‌ی وزمیر و گرالت در این فصل اهمیت زیادی خواهد داشت که در فصل اول نیز زمینه‌سازی‌هایی برای آن انجام شد, اما مهم‌ترین شخصیت سیری خواهد بود, کر مورهن جایی است که رابطه‌ی قدرتمند میان گرالت و سیری شکل می‌گیرد و او زیر نظر ویچرها آموزش می‌بیند.

کر مورهن در داستان سیری نقش بسیار مهمی دارد, در این قلعه سیری از لحاظ‌ زیادی پیشرفت می‌کند و آماده‌ی آغاز ماجراجویی‌های آینده‌اش می‌شود.

انتظار می‌رود تریس را نیز در کر مورهن ببینیم, او زمستان به قلعه می‌رود و نقش نسبتا مهمی در رابطه‌ی گرالت و سیری دارد.

رابطه‌ی او و سیری نیز همین‌جا شکل می‌گیرد و باعث می‌شود تا سیری او را مانند خواهر بزرگ‌ترش بداند.

ساحره‌ها

فصل اول ویچر با دو سوال آغاز و به اتمام رسید, سوال اول ینفر کیست؟» و سوال دوم ینفر کجاست؟»

در پایان فصل اول ینفر آشوب درونش را کاملا آزاد کرد و همان‌طور که می‌دانیم چنین کاری عواقب سنگینی دارد, برای پیدا کردن جواب اینکه ینفر کجا رفت و چه بلایی بر

مطرب (مصطفی کیایی،با بازی پرویز پرستویی) با فروش ۳۸ میلیارد تومانی، پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران در اکران نخست و بدون در نظر گرفتن نرخ تورم است.

عایشه گل و پرویز پرستویی در فیلم مطرب

 

در حال حاضر، مطرب (مصطفی کیایی، ۱۳۹۷) با فروش ۳۸ میلیارد تومانی، پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران در اکران نخست و بدون در نظر گرفتن نرخ تورم است. همچنین اخراجی‌ها ۲ (مسعود ده‌نمکی، ۱۳۸۷) با ۵٫۳ میلیون بیننده، پربیننده‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران در اکران نخست است. (منبع: ویکی پدیا)

شاید بدنبال حاشیه های فیلم مطرب این سوالات نیز برای شما پیش آمده باشد:

آیا فیلم مطرب طنز است؟ آیا فیلم مطرب به بازار آمده است؟ آیا فیلم مطرب خنده دار است؟ آیا فیلم مطرب محدودیت سنی دارد؟ آیا فیلم مطرب اکران شده؟ آیا ابراهیم تاتلیس در فیلم مطرب بازی کرده؟ فیلم مطرب برای چه گروه سنی است؟ چرا فیلم مطرب توقیف شد؟ چرا فیلم مطرب دانلود نمیشه؟ چگونه فیلم مطرب را دانلود کنیم؟ فیلم مطرب چقدر فروش داشته؟ فیلم مطرب چقدر فروش کرده؟ فیلم مطرب چقدر فروش داشته است؟ فیلم مطرب چند ساعته؟ فیلم مطرب چند ساعت است؟ فیلم مطرب چند ساعت؟ فیلم مطرب چند میلیاردی شد؟ فیلم مطرب چه سالی ساخته شد؟ فیلم مطرب چیست؟ کدام سینما فیلم مطرب را دارد؟ فیلم مطرب کدام سینما؟ فیلم مطرب کدام سینما تهران؟ فیلم مطرب کدام سینما است؟ فیلم مطرب کدام سینما اصفهان؟ فیلم مطرب کی اکران میشود؟ فیلم مطرب کی میاد؟ فیلم مطرب کی میاد بیرون؟ فیلم مطرب کی اکران میشه؟ فیلم مطرب کی به بازار میاد؟ و

 

اگر بدنبال جواب این سوالات هستید از اینجا بخوانید:

https://virgool.io/@khoreyefilm/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B7%D8%B1%D8%A8-xcfok0osewfb


جومونگ و هرآنچه باید بدانید:

تاریخچه جومونگ چیست؟

سریال مشهور جومونگ» که توسط بنگاه پخش منهوا» در کره‌جنوبی، تهیه و منتشر شده و مورد استقبال ایرانی‌ها قرار گرفته است، تنها در برخی اسامی با منابع محدود تاریخی همخوانی دارد و آن‌چه در این مجموعه شاهد هستید، بیشتر مربوط به تراوش‌های ذهنی نویسنده سریال (که می تونید از سایت فیلم و سریال فیلم گردی ببینید) و نیز، گزیده‌هایی از گزارش‌های افسانه‌ مانند باقی مانده از دوران باستان کره است.

 

جومونگ در کدام کشور بوده است؟

قدیمی‌ترین منابعی که فیلم گردی تونست در مورد جومونگ پیدا کنه و در آن‌ها ذکری از منشأ گوگوریو و نام جومونگ آمده، سنگ مقبره گوآنگ گائتو»، نوزدهمین امپراتور گوگوریو است که امروزه در استان جی لین»، جایی در شمال شرقی چین و هم مرز با کره شمالی قرار دارد. در این مقبره که برخی آن را بزرگ‌ترین مقبره حکاکی شده جهان می‌دانند، اشاراتی به چگونگی پیدایش گوگوریو شده است.

منبع تاریخی دیگری که البته، جزئیات بیشتری را از گوگوریو و جومونگ ارائه می‌کند، نوشته‌ای با عنوان سامگوک ساگی» است که در سال ۱۱۴۵ میلادی به رشته تحریر درآمده و تنها منبع در دسترس برای مطالعه امپراتوری‌های سه‌گانه گوگوریو، باکجه و شیلا در شبه جزیره کره است. در این نوشته، اطلاعات دقیق‌تری درباره جومونگ وجود دارد؛ با این حال، هر دو نوشته فاصله زمانی زیادی با دوره زندگی جومونگ دارد و نمی‌توان به دقت آن‌ها اعتماد داشت.

 

آیا جومونگ وجود داشته؟ نام جومونگ چیست؟

بر اساس اطلاعات سامگوک ساگی» که بیشتر به افسانه (افسانه جومونگ) شبیه است و نمی‌توان برای آن مستند قابل تأملی یافت، نسب جومونگ، با نام اصلی دانگمیونگ سئونگ وانگ»، به خدایان باستانی کره می‌رسد.

افسانه جومونگ چیست؟

روایت تولد و رشد او در دربار بویو، یک امپراتوری کوچک در جنوب شبه جزیره کره، جایی که گوموآ، امپراتور آن، از مادر جومونگ به عنوان یک زن حرمسرا نگهداری می‌کرد و سپس، فرار جومونگ از بویو و ازدواجش با سوسانو» دختر تاجری ثروتمند به نام گو موسئو دانگون» (در سریال جومونگ او را با نام یون‌تابال می‌شناسید)، بیشتر آمیخته با داستان‌های خیالی است و تردیدی در افسانه بودن آن‌ها وجود ندارد.

در متون تاریخی کره، جومونگ به معنای تیرانداز ماهر است و ظاهراً این صفت به دلیل توانایی‌های رزمی به وی داده شده است. از جومونگ، با نام گو» هم، در متون تاریخی کره اسم برده شده است. طبق مندرجات نوشته، جومونگ در حدود سال ۳۴ قبل از میلاد، شهر جولبون سئونگ» را بنیان‌گذاری کرد و بعدها، همین شهر تبدیل به پایتخت گوگوریو شد.

مطابق افسانه، وی به غیر از سوسانو، همسر دیگری داشته که در بویو زندگی می‌کرده است. جومونگ از همسر اولش، پسری داشت که بعد‌ها ولیعهد و جانشین او شد. سوسانو، پس از پیوستن همسر قبلی جومونگ به وی، گوگوریو را به سمت جنوب، جایی که امروزه در کره جنوبی قرار گرفته است، ترک کرد تا حکومت مستقلی به وجود بیاورد.

 

افسانه جومونگ، سرزمین بادها، امپراتور دریا

افسانه جومونگ بر اساس زندگی جومونگ بنیان‌گذار دودمان گوگوریو است که از سال ۳۷ پیش از میلاد تا سال ۶۶۸ میلادی بر منچوری و بخش شمالی شبه‌جزیره کره حکومت می‌کرد. در سایت فیلم و سریال فیلم گردی ببینید

تماشای سریال افسانه جومونگ

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها